۲۵ آبان ۱۳۸۸

عصبانی از تمام زمان....اسمتو میارمو بعدش....نه نمیزارم ....نمیگم حرفی رو که از ذهنم میگذره....به خاطر دوستیت...به خاطر اعتمادم!
میگم هنوز زوده....صبر میکنم...

*دلشوره دارم ...گفتنش چیزی رو کم نمیکنه!
*یادم باشه شعرشو بنویسم اینجا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر